نیمه شعبان اگر چه شرافتش را وامدار مولود خجستهاى است که در این روز زمین را با قدوم خویش متبرک ساخته است، اما همه عظمت آن در این خلاصه نشده و در تقویم عبادى اهل ایمان نیز از جایگاه و مرتبه والایى برخوردار است.
در روایاتى که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده فضیلت هاى بسیارى براى عبادت و راز نیاز در شب و روز خجسته نیمه شعبان بر شمرده شده است و این خود تمثیل زیبایى است از این موضوع که براى رسیدن به صبح وصال موعود باید شب وصل با خدا را پشت سرگذاشت، و تا زمانى که منتظر، عمر خویش را در طریق کسب صلاح طى نکند نمىتواند شاهد ظهور مصلح موعود باشد.
با توجه به اهمیت فراوانى که در روایات به شب نیمه شعبان داده شده و حتى آن را هم پایه شب قدر شمردهاند، در این مجال برخى از روایت هایى را که در بیان مقام و منزلت این شب روحانى وارد شدهاند مورد بررسى قرار مىدهیم. باشد تا خداوند ما را به عظمت این شب مقدس واقف گرداند و توفیق بهره بردارى از برکات آن را عطا فرماید:
از پیامبر گرامى اسلام صلىالله علیه و آله، در زمینه موضوع محل بحث روایت هاى بسیارى نقل شده که یکى از آنها به این شرح است:
« شب نیمه شعبان در خواب بودم که جبرییل به بالین من آمد و گفت: اى محمد! چگونه در این شب خوابیدهاى؟ پرسیدم: اى جبرییل! مگر امشب چه شبى است؟ گفت: شب نیمه شعبان است. برخیز اى محمد! پس مرا از جایم بلند کرد و به سوى بقیع برد، در آن حال گفت: سرت را بلند کن! امشب درهاى آسمان گشوده مىشوند، درهاى رحمت باز مىگردند و همه درهاى خشنودى، آمرزش، بخشش، بازگشت، روزى، نیکى و بخشایش نیز گشوده مىشوند. خداوند در این شب به تعداد موها و پشم هاى چارپایان - بندگانش را از آتش جهنم- آزاد مىکند. امشب خداوند زمان هاى مرگ را ثبت و روزی هاى یک سال را تقسیم مىکند و همه آنچه را که در طول سال واقع مىشود نازل مىسازد. اى محمد! هر کس امشب را با منزه داشتن خداوند (تسبیح)، ذکر یگانگى او (تهلیل)، یاد بزرگى او ( تکبیر)، راز و نیاز با او ( دعا)، نماز، خواندن قرآن، نمازهاى مستحبی (تطوع) و آمرزش خواهى (استغفار) صبح کند، بهشت جایگاه و منزل او خواهد بود و خداوند همه آنچه را که پیش از این انجام داده و یا بعد از این انجام مىدهد، خواهد بخشید ... » (1)
صــدف دیـن خـدا را دُر یـکدانه توئی
قدمی رنجه نما صاحب این خانه توئی
دگر بار نیمه شعبان، خجسته میلاد مولایمان فرارسیده و باز دستهای خالی و چشم امیدمان به آستان پر مهر و عطوفت آن یار مهربان است.
این ویژه نامه تقدیم می شود به امام عصر علیه السلام
مقاله روزنامه جمهوری اسلامی در باره سخنان آیت الله مصباح در مورد حسن روحانی
آيتالله مصباح يزدي اخيراً اظهارات بيسابقهاي عليه رئيس جمهور به زبان آورده اند، سخناني كه از چند سو، تأمل را بر ميانگيزد:
اول: بنا به دلايلي كه بسياري ميدانند و اينجا مجال بازگويي آن نيست، آيتالله مصباح يزدي چهره نه چندان فعال ايام حيات امام (ره)، سخنران پيش از خطبههاي نماز جمعه ايام اصلاحات بود كه يكباره و با اشتباه استراتژيك برخي افراد جريان دوم خرداد، به قله جريان اصولگرايي بدل شد و چنان شد كه محمود احمدي نژاد، به عنوان كانديداي جريان فكري ايشان وارد عرصه شد و با اتفاقاتي كه افتاد، رداي رياست جمهوري برتن كرد؛ گو آنكه رابطه آقاي مصباح يزدي با احمدي نژاد در دوره دهم رياست جمهوري، رو به تيرگي رفت، اما او هيچ گاه نقدي را متوجه دولت نكرد. برخي معتقد بودند آيتالله درس عبرتي گرفته و به اين نتيجه رسيده كه نميتواند تئوري پرداز انقلاب باشد. لذا چنين انتظار بود كه تجربه شكست خورده احمدي نژاد، ليدر جريان پايداري را وادارد كه تئوريهاي عجيب اين جريان را بوسيده و بر طاقچه نهد!
با اين وجود، به نظر ميرسد در مدت اخير تلاشهاي پنهانكارانهاي در حال صورت گرفتن است تا اين رويه همچنان ادامه يابد. برخي بنا به "تجربه خاكستري" خود نشان دادهاند كه بيشتر مايلند فضاي سياسي را ملتهب و مضطرب نگاه دارند تا همواره دستاويزي براي فعاليت سياسي تخريب گرايانه خود داشته باشند. اين حضرات تصور كردهاند قطعاً اگر آيتالله مصباح چونان ايام اصلاحات، برچسب و اتهامات عجيبي نثار اين و آن كند، ميتوانند با ادامه همان روند، تصويري غول آسا از جريان خود ترسيم كنند، "تيتر" شوند و حكومت و افكار عمومي را به انحاء و صور گوناگون متهم و مشوش كنند تا بار ديگر، صندلي نخست قدرت اجرايي كشور را تصاحب كنند.
دوم: حضرت آيتالله مصباح يزدي كه سابق بر اين، فرمانبري از سخنان رئيس جمهور را همان پذيرش كلام خداوند ميپنداشتند، ظاهراً با بيانات اخير خود، مشخص فرمودهاند كه منظور ايشان، رئيس دولت نهم بوده و نه هر رئيس جمهوري كه سنخيتي با آراء و عقايد ايشان نداشته باشد! ايشان در اظهارنظري بيسابقه، دكتر روحاني را به باد حمله گرفته و ايشان را تلويحاً "انگليسي"، "زمينه ساز نفوذ نامحرمان"، "ولايت شيطان" و.... خوانده است.
براي بند بند سخنان ايشان، پاسخ بسيار است، اما شايد انتشار همه آن چندان به صلاح نباشد، لذا تنها به بخش اندكي از شبهات ايشان، پاسخي كوتاه ميدهم تا امر بر حضرات مشتبه نشود كه آنچه گفتند عين صواب است و دغدغه و دلمشغولي نظام و ملت.
آيتالله مصباح در پاسخ به پرسشگران، با اشاره به اينكه متأسفانه كساني كه اين حرفها را ميزنند، عمامه به سر هستند، خاطر نشان كرد: "آيا اين عده فكر ميكنند مردم نميفهمند و سرشان نميشود؟ آيا فكر ميكنند با تعارفهاي توخالي و استفاده دائم از لفظ مقام معظم رهبري، در حاليكه عملشان بر خلاف صريح فرمايشات رهبري است، ميتوانند مردم را فريب دهند؟"
با خواندن اين جملات، كساني كه حافظه انبوهي از 8 سال رياست جمهوري احمدينژاد دارند، چه نقشي در ذهن آنها مينشيند؟ ترديدي نيست كه برخي از آنها با شنيدن اين گفتهها، آن هم از سوي ايشان، شگفت زده ميشوند. با هر شاخص و معياري كه بسنجيد، دوران 8 سال رياست جمهوري مريد ايشان - محمود احمدي نژاد - با دوران پيش و پس از آن در نسبت با سوءاستفاده از شخصيت و روش و منش مقام معظم رهبري، قابل مقايسه نيست. آيا ايشان ماجراهاي 11 روز خانه نشيني رئيس جمهور وقت، پاسخ ديرهنگام و عجيب احمدي نژاد به نامه رهبري و يا سكوت معنادار همان رئيس جمهور در قضاياي 88 و ماجراهاي بارها رخ داده "سوءاستفاده از لفظ مقام معظم رهبري"، را از يادبرده اند؟! چرا حضرت آيت الله، آن روز امام(ره) را از مدفن، صدا نكردند؟ چرا آن روز كه اسفنديار رحيم مشايي را در مجلس رقص زنان تركيهاي ديديد، از امام(ره) چيزي نگفتيد؟ چرا زماني كه رئيس جمهور وقت، مادر چاوز را در آغوش گرفت، سكوت اختيار كرديد؟!، چرا در برابر چندين فساد هزاران ميلياردي دولتهاي نهم و دهم، پرداختن به "اسفار ملاصدرا" و "اشارات شيخ الرئيس" را مقدم بر "پرداختن به مباحث سياسي" دانستيد؟! چرا آن ايام احساس وظيفه نكرديد؟
سوم: در اين ميان، اين نكته نيز گفتني است كه تكرار مكرر لفظ "مقام معظم رهبري" در سخنان دكتر روحاني، برخلاف نظر آيتالله مصباح، تعارف واژگونه و توخالي نيست، بلكه حكايت از آن دارد كه رئيس جمهور، هم به تبعيت خود از "مقام ولايت "مفتخر است هم از حمايت بيدريغ ايشان از دولتش اطمينان دارد. ضمن آنكه نيازي نيست امام (ره) - چندان كه حضرت مصباح ميفرمايند - سر از مدفن بيرون بياورد، چرا كه چون اويي همچنان ناخداي كشتي "جمهوري اسلامي" است. آيتالله خامنهاي خود، در راه همان امام (ره) قدم بر ميدارد و چونان 24 سال اخير، ناظر بر وقايع و اتفاقات است.
چهارم: جاي جاي اظهارات اخير آيتالله، جا براي "شگفتي" كم نميگذارد. اما شگفتتر از همه، آن است كه آيتالله مصباح فراموش ميكنند كه ميتوان گذشته را فراموش كرد اما نميتوان ديگران را به فراموشي فراخواند. برخي از اهم مشكلات متنوعي كه امروزه ما با آنها دست در گريبانيم،
ايشان در بخشي ديگر از سخنان، چنين گفتند كه" در ابتداي نهضت امام خميني(ره) عدهاي ميگفتند نبايد با شاه در افتاد، چرا كه تنها شاه شيعه در جهان است و بايد با مسالمت و مدارا از حكومت وي براي نشر تشيع استفاده شود. حتي در هشت سال دفاع مقدس نيز عدهاي معتقد بودند اين جنگ هرچه زودتر بايد تمام شود، چرا كه جنگ غير از از دست دادن جوانها و بيوه شدن زنان و تخريب منابع و ضربه به اقتصاد كشور، حاصل ديگري ندارد! وي با اشاره به اينكه اين نحوه تحليلها و تفسيرها از صدر اسلام تاكنون وجود داشته و دارد، خاطر نشان كرد: "امام(ره) هنوز در پاريس بودند كه مهندس بازرگان كه يك شخصيت اسلامي و مورد احترام تلقي ميشد، از سر دلسوزي و خيرخواهي به امام پيشنهاد كرد كه اختلافات با شاه را تمام كنند، چرا كه نميتوان با شاه و ارتشي كه دارد، مقابله كرد و اين مقابله وضع را بدتر ميكند و البته امام(ره)، پس از سخنان وي، شاه را رفتني دانسته و ارتش را برادران خود خطاب كردند كه بعد از رفتن شاه به جمهوري اسلامي ميپيوندند... از همان روزي كه امام(ره) در پاريس بود، بسياري- چه بسا از سر خير انديشي - از امام(ره) خواستند تند و سخت برخورد نكنند، چرا كه آنها روحيه برخورد نداشتند، و ميخواستند راحتطلبي خود را با صلح و مدارا حفظ كنند و هرگز اجتماع و تظاهرات را برنميتافتند، چه برسد به جان دادن."
اين سخن، از بحث برانگيزترين بخشهاي سخنان آيتالله مصباح يزدي است.چگونه ايشان صراحتاً نقش برخي در انقلاب و جنگ را كتمان ميكنند؟ دكتر روحاني به اذعان دوست و دشمن، از معدود خطباي با شهامتي بود كه سرسختانه در برابر رژيم استبدادي شاه ايستاد و حتي براي نخستين بار، "خميني كب?ر" را "امام خميني" خواند. بر اساس گزارش ساواك، حسن روحاني براي نخستين بار، طي سخناني كه به سرعت در ميان مردم تكثير شد، با تشبيه امام خميني به حضرت ابراهيم(ع) گفت: " اگر آتشي در اينجا در زندان و حصر، اگر آتشي در بورساي تركيه و اگر آتشي در عراق برافروختند، ما ابراهيم زمان را حفاظت ميكنيم اي ابراهيم عزيز! همه امتحانات سخت و بزرگ براي تو پيش آمد. امّا آخرين امتحان را هم بايد بگذراني كه: "ان هذا لهوالبلاء المبين"* آن زمان آزمايش بزرگ و آشكار مربوط به اسماعيل عزيزت ميباشد. آنگاه كه همه امتحانات و آزمايشات را با موفقيت پشت سر گذاشتي، "و اذا ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمّهن قال اني جاعلك لِلناس اماما"** آنگاه تو به مقام والاي امامت ميرسي. امامت مقامي است كه آخرين امتحان آن، امتحان فرزند است. ابراهيم! اكنون كه اين امتحان را هم با موفقيت گذراندي پس "اني جاعلك للناس اماماً". و لذا من يك لقب براي مرجع بزرگ و رهبر عظيمالشأن، آن ابراهيم زمان، ميپسندم و آن لقب امام است. بنابراين "امام خميني"(.صلوات حضار.)
آقاي مصباح، در ادامه سخنان خود درحالي، تلويحاً روحاني را متهم به ضديت با دفاع مقدس ميكند كه روحاني، خود فرماندهي پدافند هوايي كل كشور، عضويت در شوراي عالي دفاع و پشتيباني حنگ و... را در آن ايام عهدهدار بوده است، به طوريكه نشان درجه يك نصر را از حضرت آيتالله خامنهاي فرمانده كل قوا، دريافت كرده است. با چنين اوصافي، به نظر ميرسد، بهتر بود حضرت آيتالله مصباح به جاي سخن گفتن در اين باره، كمي در مورد ابهاماتي كه متوجه ايشان در ايام انقلاب و دفاع مقدس است، سخن ميگفتند كه ايشان، در آن ايام پرمشغله دكتر روحاني، كجا بودند؟ و سئوال اساسيتر اينكه ايشان، پيش و پس از انقلاب، چقدر مورد توجه حضرت امام(ره) بودند؟
چه شد كه ايشان درسال هاي41، 42 و 43 زماني، در كنار ديگراني بسيار مبارزه كردند، اما در هنگامه خطر و مظان مشكل به يكباره ايشان امام و مبارزه را رها كردند و بوسيدند و در طاقچه نهادند؟ به گواهي بزرگان، چه شد كه يكباره حضرت ايشان، با وجود خواست مكرر بزرگان، درخواست آنان براي ادامه مبارزه را نپذيرفتند و حتي ديگران را نيز نهي فرمودند؟
چرا در ميان صدها اعلاميهاي كه از سال 50 تا 57 امضا شده، يك اعلاميه با امضاي جناب آقاي مصباح ديده نميشود؟
پرسش اين است كه ايشان و مجموعهاي كه اينك اين قدر با شداد و غلاظ از ولايت فقيه و حضرت امام(ره) دفاع ميكند، چطور در زمان حيات ايشان، يك بار از اين حمايتها نكردند؟ و به عكس، گاه اتفاقات ديگري ميافتاد!
مساله اين است كه در ماجراي شيعيان قبل از انقلاب، وقتي كه امام(ره)، جشن و چراغاني آن سال را تحريم فرمودند، چرا يكي از همان مجموعههاي خاص، چراغاني كردند و جشن گرفتند؟
ايشان كه مقتدرانه از گردانهاي شهادت دفاع ميكنند و تلاش فداكارانه بزرگان در دفاع مقدس را نقد ميفرمايند، چطور در زمان جنگ نه گرداني راه انداختند و نه يك بار در جبهه ديده شدند؟
چطور شد كه از دهه اخير اين حمايتها به اين شكل وسيع و گسترده آن هم در قالب يك نحله در حال طرح شدن است؟ چگونه است كه ايشان يكباره با برنامه ريزي وسيع براي كسب قدرت سياسي و توسعه دامنه نفوذ سياسي تلاش ميكنند؟ و قس علي ذلك....؟
و سئوال پاياني اينكه؛ آيا نسل جواني كه ذهني تهي نسبت به شخصيتها و رويدادهاي انقلاب دارد، هميشه اين گونه گفتارهاي نوظهور را باور ميكند؟ به خدا پناه ميبريم!
پنجم: نكته ديگر الفاظ توهين آميز آيتالله مصباح يزدي در مورد رئيس جمهور است، آنگاه كه ايشان بيآنكه نامي از روحاني ببرد، چنان آدرس واضحي ميدهد كه حتي كودكان نيز، ميدانند منظور ايشان كيست؛ "برخي از افراد عمامه به سر كه داراي مسئوليت هستند، در واكنش به اجتماع مردم در خصوص بدحجابي و نگراني علما از وضع دين و فرهنگ و تجمع روحانيت در فيضيه، آنها را كساني معرفي ميكنند كه اسلام را نشناختهاند و آنها را متهم به توهم ميكنند. بايد از وي پرسيد مگر خود تو دينت را از كجا ياد گرفتهاي؟ از فيضيه يا از انگلستان؟"
اين طرز گفتار، از فيلسوف گرانقدر و انديشمندي آشنا به فقه و كلام اسلامي، نه در خورشان است و نه كوچكترين شباهتي به راه و مسلك پيامبري دارد كه مظهر اخلاق بود و ادب، چندان كه فرمود "إنَّي بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاخلاقِ".. شايسته نيست عزيزي چون آيتالله مصباح يزدي كه برخي مردم و جوانان، هنوز ايشان را نماينده چنين اسلام و پيامبري با آن عظمت ميدانند، از ادبياتي چنان، بهره گيرد.
ششم: خلاصه كلام آنكه آنها كه نسنجيده، به اقدام سياسي روي ميآورند و با سخنان و مواضع خود، آتش منازعات سياسي را - برخلاف تاكيد صريح رهبر معظم انقلاب - هر روز افروختهتر ميكنند و به تنش يا تشنج كمك ميرسانند، بايد بدانند نه به صلاح انقلاب اسلامي و انديشههاي ماندگار امام خميني، رهنمودهاي رهبري و ارزشها عمل ميكنند و نه به قانون پايبندي نشان ميدهند. اقدام نسنجيده، موضعگيريهاي خشن و غير معقول و هر كاري كه امروز، مردم را از انقلاب اسلامي برماند و انديشههاي امام و رهبر معظم انقلاب و برنامههاي رئيس جمهوري را در تنگنا قرار دهد، كاري شايسته سرزنش و در خور عتاب و عقاب و طرد ملي است. بهرهبرداري از شرايط سياسي كشور يا سوء استفاده از آن، به نفع مطالبات و گزينههاي سياسي خاص، به طور قطع، زمينه بلوا و آشوبهاي آينده را براي بيگانگان هموار خواهد کرد.
24 خردا د ماه تجلی افکار اکثریت ملت مبارک باد
شیعه به تولّی اَر مُسلَّم گردد........با رکن تبرّی است که محکم گردد
یافاطمه! لعن قاتلت روزی ماست..........یا رب نکند که رزق ما کم گردد
امام علی
قِوَامُ الْعَيْشِ حُسْنُ التَّقْدِيرِ وَ مِلَاكُهُ حُسْنُ التَّدْبِير. غرر الحکم،ص354
پایداری زندگی به برنامه ریزی درست و ملاک آن مدیریت صحیح است.
شیعه به تولّی اَر مُسلَّم گردد........با رکن تبرّی است که محکم گردد
یافاطمه! لعن قاتلت روزی ماست..........یا رب نکند که رزق ما کم گردد
الدُّنْیا سُوقٌ رَبحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ
دنیا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن (براى آخرت) سود مى برند و عدّه اى دیگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.
سال هشتم هجری است. سپاه 10 هزار نفری اسلام به فرماندهی حضرت محمد (ص) ، فاتحانه وارد مکه می شود.
رسول خدا ، 13 سال در آن شهر مردم را به اسلام دعوت کرد و چیزی جز ستم و توهین از آنان ندید.
مکیان ، حتی یک بار او و پیروانش را به مدت سه سال از شهر بیرون کردند تا مسلمانان ، در سخت ترین شرایط آب و هوایی و اقتصادی در شعب ابی طالب زندگی کنند. در همان سال ها بود که خدیجه (س) همسر وفادار پیامبر از دنیا رفت.
هنگامی که لشکر محمد(ص) وارد مکه می شد ، جنگ هایی که ابوسفیان و سایر مشرکان با پیامبر و مسلمانان داشتند و نیزه ها و شمشیرهای آنان که به خون یاران پیامبر سرخ شده بود ، از فکر و ذهن سپاهیان اسلام مرور می گذشت.
پیامبر می توانست دستور دهد همه مشرکان و در رأس آنها ، ابوسفیان به اشدّ مجازات برسند. اینک دست بالا ، با سپاه او بود.
نبی رحمت(ص) ، اما مدارا پیشه کرد و هموطنان خود را ولو آن که در « فتنه جنگ مسلحانه علیه اسلام و مسلمین» شرکت داشتند را بخشود. حتی به سرکرده آنها امان داد و فراتر از این ، اعلام کرد که هر که به خانه ابوسفیان برود ، در امان است ، همان گونه که پناهندگان در مسجد الحرام نیز در امان اند.
پیامبر حتی قاتل عمویش را نیز بخشود و از خونش گذشت و فرمود: کسی که بر مردم آسان نگیرد نباید انتظار رحمت داشته باشد... .
رفتاری چنان کریمانه باعث شد اسلامی که در آغاز کار ، نمازهایش با حضور سه نمازگزار - پیامبر و علی(ع) و خدیجه(س) - و به طور مخفیانه اقامه می شد، به دینی جهانشمول تبدیل شود و از شهر کوچک مکه به همه قاره های جهان برسد و بیش از یک میلیارد پیرو داشته باشد.
***
سال 1435 هجری است . چندی قبل از آن ، در یکی از سرزمین هایی که مردمانش اسلام آورده و منادی دین رحمت نیز شده اند، بین گروه هایی از مردمانش ، اختلافاتی به وجود آمده که به مراتب کوچک تر از اختلاف خونینی بود که بین پیامبر اسلام(ص) و ابوسفیان وجود داشت؛
ابوسفیانی که شمشیر به دست گرفته بود تا ریشه اسلام را بزند و محمد(ص) را بکشد و از همین رو جنگ هایی همچون بدر الاکبر ، سویق، احد، حمراءالاسد، بدر الموعد و خندق را علیه پیامبر فرماندهی و ساماندهی کرده بود.
در یکی از همین جنگ ها - احد - بود که حمزه ، عموی دلاور و نامدار پیامبر به شهادت رسید و جگرش را در آوردند و خوردند.
اما در سرزمینی که سخنش رفت ، برخی از کسانی که خود را پیرو آخرین رسول الهی می دانند، چیزی از کرامت پیامبرشان را در وجود خویش ندارند. آنان هر آن که در خط و باند و جناح سیاسی شان نیست را به عناوینی چون فتنه گر و محکوم فتنه می نوازند و می رانند.
اتفاقات تلخ 88 که بعد از انتخابات ریاست جمهوری رخ داد، اینک به بخشی از تاریخ ایران تبدیل شده است. طرفین دعوا ، که چند کاندیدای مخالف بودند، اینک داعیه ریاست جمهوری ندارند، چه آن که یکی رئیس جمهور شد و دوره اش به اتمام رسید و آن دیگران هم با روی کار آمدن روحانی ، اهداف خود را محقق شده می بینند و می دانند که اساساً زمین بازی آنها برای کسب ریاست جمهوری وجود خارجی ندارد.
هم موافقان کاندیدایی که بعدها رئیس جمهور شد و هم مخالفان او ، آرام نشسته اند و زندگی خود را می کنند. منطق زندگی بر همه شان حکمفرماست چون می دانند که آن ماجرا تمام شده و اینک وقت ساختن کشوری است که بدون اتحاد ملی هرگز آباد نمی شود.
اما عده ای افراطی، که اتفاقاً بیش از همه ادعای اسلام و مسلمانی و تبعیت از ولایت فقیه دارند، دست بردار نیستند. نان و نام آنها در کاسبی حوادث 88 است. کاسبان فتنه را می توان از ادبیات شان شناخت: هر کس که با آنان نیست را فتنه گر می نامند و برایش هیچ حقی قائل نیستند. اگر کسی از مخالفان شان در جایی مشغول به کار شود، هیاهو می اندازند که وا اسلاما! فتنه گران در فلان جا کار می کنند و حال این که فتنه و فتنه گر اصلی خودشان هستند که نمی خواهند جامعه روی آرامش ببیند.
پیامبر (ص) که در جایگاه تصمیم گیری بود ، قاتلان نزدیکانش را عفو کرد اما اینان که در جایگاه تصمیم و قضا هم نیستند، چنان وانمود می کنند که گویی کسی کشته شده و اینان ولی دم هستند و باید تصمیم بگیرند و تصمیم هم گرفته اند که نبخشند!
جالب این که اینان بر آنند که هر که در ماجرای 88 دستگیر و محکوم شد نیز به عنوان "محکوم فتنه" باید از حقوق قانونی خویش بی بهره باشد و حال آن که قوانین همین جمهوری اسلامی که آقایان نانش را می خورند، تکلیف را مشخص کرده که کدام محکوم از چه حقوقی و تا چه زمانی محروم است.
راست می روند و چپ می آیند و در گذشته افراد کنکاش می کنند تا بلکه جمله ای از کسی پیدا کنند که الان می شود بر سرش چماق کرد. اینان، این قدر حقیرند!
ای کاش اینان ، نه به نام اصولگرایانی که به اصول اسلام پایبندند که به عنوان گروه هایی صرفاً سیاسی و بدون هزینه کرد از دین محمد(ص) ، این رفتارهای حقیرانه و کینه توزانه را از خود بروز می دانند.
شک نکنید که هر کدام از اینان ، به جای حضرت محمد(ص) ، به پیامبری می رسید ، حتی همسرانشان نیز بدان ها ایمان نمی آوردند. آیا اگر اینان فاتحان مکه بودند، حمام خون به راه نمی انداختند؟!
به راستی پیامبر رحمت (ص) کجا و مدعیان پیروی از او کجا؟!
منبع :عصر ایران
شیعه به تولّی اَر مُسلَّم گردد........با رکن تبرّی است که محکم گردد
یافاطمه! لعن قاتلت روزی ماست..........یا رب نکند که رزق ما کم گردد
در اين فصل وضعيت درختان ميوه نسبت به تحمل آنها به عامل محيطي به نام سرمازدگي بحث خواهيم نمود. در رابطه با جزئيات و عواملي كه باعث اين اتفاق ميشوند و همچنين براي محافظت درختان ميوه و راهكارهاي مقابله با آن صحبت خواهيم نمود. بنابراين سرمازدگي براي درختان ميوه خيلي مهم ميباشد همچنين براي بقا درختان ميوه در اقليتهاي نيمه گرمسيري حائز اهميت است. اگر سرمازدگي در آخر فصل اتفاق افتد ممكن است باعث از بين رفتن همه محصول شود و اين عامل مشكلساز براي اقليتهاي گرمسيري نميباشد. مناطقي وجود دارد كه براي پرورش ارقام خاصي از يك نوع ميوه از استعداد پرورش ميوه خوبي برخوردار است براي اينكه در آن مناطق پرورش ميوه با موفقيت همراه باشد بايد در مقابل سرمازدگي محافظت گردد. سرماي زودرس پاييزه براي ميوههاي مناطق معتدله مناسب نميباشد و همچنين خسارت زيادي به ميوههاي مناطق نيمهگرمسيري سرمازدگي رخ نميدهد زيرا دما در اين فصل شروع به افزايش پيدا ميكند ولي براي ميوههاي مناطق معتدله خيلي مضر ميباشد و چون در آن زمان مصادف با شكوفهدهي درختان ميباشد.
منظور از سرمازدگي چيست؟
در كل براي توصيف سرمازدگي وضعيتي است كه دماي هواي سطح زمين F ْ۳۲ با كمتر از آن ميرسد اين اتفاق در مناطقي كه داراي هواي سرد آرام باشد رخ ميدهد و نوع سرمازدگي وجود دارد. 1 – سرمازدگي اشعهاي يا تشعشعي ۲- سرمازدگي يخبنداني. وقتي كه دما كم ميشود حتي پايينتر از F ْ۳۲ بدون اينكه شبكهاي از يخ روي خاك يا ديگر سطحهاي بيحفاظ تشكيل شود سرمازدگي ايجاد ميشود كه به آن سرمازدگي خشك، سياه و يا سرمازدگي اشعهي گويند در اين حالت در اتمسفر رطوبت كم باشد بنابراين شبنم شكل نميگيرد. سرمازدگي نوع دوم به سرمازدگي سفيد يا مايل به خاكستري و يا سرمازدگي يخبنداني معروف است كه در اين حالت رطوبت اتمسفر زياد ميباشد. براي تشكيل شبنم قبل از اينكه دماي هوا به نقطه انجماد برسد شبنم يخ ميزند. سرمازدگي يخبنداني زماني رخ ميدهد كه هواي سرد از يك منطقه به منطقه ديگر منتقل ميشود و هواي سرد در آنجا محبوس ميشود و در نتيجه دماي هوا به F ْ۳۲ يا كمتر از آن ميرسد.
بقیه در ادامه مطلب
شیعه به تولّی اَر مُسلَّم گردد........با رکن تبرّی است که محکم گردد
یافاطمه! لعن قاتلت روزی ماست..........یا رب نکند که رزق ما کم گردد
پاسخ به شبهات وهابیون در گفتگو با دکتر حسینی قزوینی؛
بن بست وهابیت در موضوع شهادت حضرت زهرا(س)
شیخ وهابی نامهای بلند بالا به یکی از علمای بزرگ عربستان سعودی نوشت و گفت: «در مناظرهای در مورد حضرت زهرا(س) به بن بست خوردم و تمامی مستندات ظاهراً صحیح است، لطفاً جواب دندان شکنی برایم بفرستید». جالب اینکه بعد از یک هفته از عربستان برای او جواب آمد که: «این روایات درست است و در کتب ما آماده است، ولی شما اصلاً در این موضوعات با علمای شیعه بحث نکنید!!»
حضرت فاطمه زهرا(س) دختر گرامی پیامبر اکرم(ص) علیرغم حیات کوتاه، الگوی خوبی برای مسلمانان هستند؛ چه به عنوان دختر، چه به عنوان همسر، چه به عنوان مادر، چه به عنوان یک معلم، چه به عنوان یک محدّث، و چه به عنوان یک مجاهد در عرصه دفاع از ولایت و امامت.
همین دفاع جانانه او از امام زمانش بود که منجر به شهادت او در سن جوانی شد؛ فاجعه ای که از همان روز شهادت آن حضرت تاکنون، غاصبان حق اهل بیت(ع) را به چالش کشیده است.
اما کوردلانی هم هستند که برای توجیه این جنایت، در طول تاریخ دست به تحریفهای لفظی و معنوی تواریخ و احادیث زده اند تا ماه را برای همیشه پشت ابر پنهان کنند؛ امری که صد البته امکانپذیر نیست.
امروزه وهابیت، دنبال کننده این روند تحریف و شبهه است و شبهاتی را در این باره در سایت ها و ماهواره های پرشمارش مطرح می کند؛ لذا برای شناخت جایگاه حضرت فاطمه زهراء(س) و نیز بررسی برخی از این شبهات و تحریفات، خبرگزاری ابنا گفتگویی تفصیلی با «حجتالاسلام و المسلمین دکتر سید محمد حسینی قزوینی» پژوهشگر مسائل اعتقادی، رییس موسسه تحقیقاتی ولی عصر(عج) قم و مدیر شبکه جهانی ولایت انجام داد.
آنچه در پی میآید چکیده سخنان ایشان در این گفتگو است:
شیعه به تولّی اَر مُسلَّم گردد........با رکن تبرّی است که محکم گردد
یافاطمه! لعن قاتلت روزی ماست..........یا رب نکند که رزق ما کم گردد
شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است. برخى به علت عدم آشنائى با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نمودهاند. از اينرو گوشهاى از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهلسنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مىنمائيم.
* * *
قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقنى من اهل بيتى فتقدم علىّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».
(فاطمه) اولين كسى از اهلبيتم مىباشد كه به من ملحق مىگردد، پس بر من وارد مىشود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...
فرائد السمطين ج 2، ص 34
* * *
قال موسى بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.
اصول كافى ج 1، ص 381
* * *
قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسولاللَّه (ص) و بين كتابه.
مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.
صحيح بخارى ج 1، 120
در سال جديد شعار ما يا زهراست / عيدي تمام شيعيان با مولاست/
امسال به زيره پرچمش سينه زنيم / سالي که نکوست از بهارش پيداست/
امسال بهار غرق ماتم شده است / نوروز به فاطميه توأم شده است/
کي شاد دل شيعه شود از نوروز / وقتي که دل علي پر از غم شده است/
بقیه در ادامه مطلب* * *
شیعه به تولّی اَر مُسلَّم گردد........با رکن تبرّی است که محکم گردد
یافاطمه! لعن قاتلت روزی ماست..........یا رب نکند که رزق ما کم گردد